اوایل فیلم جایی باز از وودی می‌پرسد که چطور می‌فهمی که چه کاری را باید انجام دهی؟ وودی به او می‌گوید که به وجدانم گوش می‌دم، اما باز اولین بار است این کلمه را می‌شنود و با تعجب از وودی می‌پرسد وجدان چیست و جواب می‌شنود صدایی در درون هر کسی، اما بازِ اسباب بازی فکر می‌کند صدای درونش همان صداهای ضبط شده روی حافظه‌اش هستند، که با فشردن دکمه‌ی روی سینه‌اش بارها و بارها تکرار می‌شوند. در طول داستان چندین بار باز به بن‌بست می‌خورد و برای رهایی از بن‌بست دکمه را فشار می‌دهد تا ببیند صداها به او چه می‌گویند، صداهایی که دیگران روی او ضبط کرده‌اند و دیگران در حافظه‌اش ثبت کرده‌اند، و اتفاقا هر بار به شکل طنزآمیزی همان صداها به او کمک می‌کنند و از مخمصه نجاتش می‌دهند ولی درست در مهمترین نقطه این صداهایِ دیگران مسیر اشتباه را به او نشان می‌دهند و بعد از هم دیگر هیچ پیشنهادی برای او ندارند.

داستان اسباب بازی

بار ,روی ,وودی ,دیگران ,باز ,می‌شنود ,به او ,وودی می‌پرسد ,اسباب بازی ,از وودی ,صداها به

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آموزش زبان انگلیسی(teaching English) وب سازه داستان نویسی FUZZY PSYCHOLOGY روانشناسی فازی درس ارزش های دفاع مقدس Ebony بهترين دکتر بيماريهاي مقعدي درگاه رسمی اطلاع رسانی فعّالیّـت های علمی پژوهشی دکتر رضا دادگر جاذبه های گردشگری ghabchubi